محمد محمدعلی – ونکوور
کجا خفتهای ای بلند آفتاب / بـرون آی و بـر فرق گردون بتاب
نه اندر خور توست روی زمین / ز جا خیز و بر چشم دوران نشین[۱]
بهباور من هر یک از من و ما که به زبان فارسی میخوانیم و مینویسیم و خود را ایرانی و فارسیزبان میدانیم، شایسته است فرهنگ غنی زبان فارسی و بزرگان ادب و هنر سرزمین مادری را ارج نهیم و پاس بداریم. لازمهٔ این حضور ذهن، بایستهٔ کنار هم ایستادن است. دست در دست هم قرار دادن و به میانهٔ میدانِ این کارزار رفتن است. شک ندارم، چنانچه فارسی را زبان دوم نوباوگان و جوانان خود بشناسیم و به آن رسمیت ببخشیم، یادگاری ارزنده برای نسلهای پس از خود بهجا میگذاریم.
چه آرمان و آماجی روشنتر و درستتر از آنکه عمق ریشه و قابلیت و توانایی زبان فارسی برای همشهریان ونکووری در این استان (از هر قوم و ملیتی) آشکار شود. همگان بدانند چیستی من و ما و هستی فرهنگی و تاریخی اقوام ایرانی و دیگر اقوام فارسیزبان، وابسته و پیوسته به درخت تناور زبان فارسی است. همان زبانی که ادیبان دانشگاهی جهان، شاهنامهٔ فردوسیاش را با ایلیاد و اُدیسهٔ هومر یونانی مقایسه میکنند و حافظ و سعدی و مولانا و عمرخیامش از چنان شهرت و محبوبیتی برخوردارند که کسی منکر زبان شیوای آنان نیست.
بیشک بزرگنمایی دربارهٔ داشتهها، روی دیگرِ سکهٔ دستِکم گرفتن دانستهها و بایستههاست. اما آنچه مسلم است، بیگانگی با خویشتن و انفعال هنگام حرکت و دوری جستن از همزبانان به هنگام حضور ثمربخش، یأس و افسردگی و اضمحلال روحی – روانی در پی دارد. و صد البته این نقصان شایستهٔ هیچ ملتی، از جمله جامعهٔ فارسیزبانِ مقیم ونکوور و دیگر شهرهای این استان، نیست.
در عصر توانمندی فناوری اطلاعات، امواج رسانهای همچون تندبادی بیامان، آگاهیهای گوناگون رنگارنگ از هر سو تک تکِ من و ما را احاطه میکند و اندکی سستی بر جان خسته و گاه فرسودهٔ ما مهاجران خودخواسته یا به اجبار، مینشاند. بیتردید، پارهای از این آگاهیها نیک و خجسته و سودمند و سازنده است. پارهای دیگر در اوج رنگارنگی و جذابیت، سحرکننده و سُکرآور و دورکننده از معضلات پیش رو یا حداقل، دستکم گرفتن مشکلات اساسی از جمله گویش زبان درست در آن زادبوم کهن و رواج آن در خارج از کشور است. خاصه آنکه این تندبادهای رسانهای، اغلب به زبان انگلیسی یا فارسی دست و پا شکسته است و گاه چنان توفنده میتازند که نهتنها نهالهای نورسته و تازه ریشه گرفته را، که گاه درختان تناور را از جای میکند و تصویرهایی ناقص و مخدوش از مردمانی سختکوش و مترقی و حاکمان جبار و متحجر بر ایرانزمین را بهنمایش میگذارند، که این نیز شایستهٔ ملتی با سابقهٔ تاریخی کهن چون ما نیست.
امروز گسترهٔ زبان فارسی که از فراسوی تاریخ به ما ایرانیان و دیگر اقوام فارسیزبانِ پراکنده در سراسر جهان رسیده، تا جایی پیش رفته است که طبق آمارهای منتشرشده قریب به ۱۵۰ میلیون کاربر در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان (بهصورت زبان رسمی) و گرجستان، ترکیه، عراق، امارات متحدهٔ عربی، قطر، اسرائیل، بحرین، کویت، عمان، سوریه، یمن، لبنان و… اغلب شهرهای شرق آسیا و قارهٔ اروپا و آمریکا و اقیانوسیه بهصورت غیررسمی، به آن تکلم میکنند و کم و بیش صداشان بلند است. این صدا، حتی در تمامی عرصههای هفت هنر و معماری و پزشکی، نمایندگانی شایسته معرفی کرده است.
چنانچه با اعتمادبهنفس خالی از تعصب قومی و قبیلهای و نژادی به نوباوگان و جوانان برومند خود یادآور شویم که سرنوشت فردای ایران آزاد بر دوش پرتوان آنان نهاده شده است، آنان نیز بیش از هر زمان دیگر به پویایی و گستردگی زبان فارسی امیدوار میشوند و در برابر اندیشههای یأسآور اقلیت بودن در کشور مقصد میایستند و این ایستادگی را انگیزهٔ والایی تلقی می کنند برای پیوندی تنگتر و استوارتر در شناسایی و شناساندن زبان و فرهنگ خود به دیگر جوامع که توانستهاند با ممارست همین مسیر را بروند و زبان کشور مبدأ خود را جایگزین زبان دوم مدارس شهر و استانشان کنند.
در پایان لازم بهذکر میداند، هرچند زبان فارسی همچون دیگر زبانهای مهاجران آسیایی از شاخههای بیشمار زبانها و لهجهها سرچشمه گرفته، اما هماره ضامن وحدت ملی در سرزمین عزیز ما بوده است. و اکنون مجالی پیش آمده تا در یک جنبش همگانی پاسخ مثبت بدهیم به اشتیاق نسلی تازه که در پی یافتن وجوه مشترک بین فارسیزبانانی است که همچون جزایری تنها در سراسر جهان پراکندهاند، به جای جایِ سرزمینهای مادریشان عشق میورزند و جز آبادانی و سربلندی آن، سودای دیگری در سر ندارند.
______________________________
۱- بخشی از شعر راز الهام، سرودهٔ حسین مسرور